قصيده شعري است كه مصرع اول و تمام مصرعهاي روج آن داراي قافيه واحد باشد؛ يعني اولين بيت آن مصرع باشد. بيت اول را مطلع و بيت آخر آن را مقطع مينامند. قصيده پيش از ظهور اسلام بهنام چكامه معروف بود.
تعداد ادبيات قصيده از بيست و گاه تا دويست بيت ميباشد. حد متوسط تعداد ابيات قصايد معمولاً بين بيست تا هفتاد يا هشتاد بيت است. گرچه قصيدههايي در 17 بيت هم سروده شده است اما به ندرت قصيدهاي در 150 تا 170 بيت ديده شده است.
اگر قافيه قصيدهاي، داراي رديف نيز باشد، آن را قصيده مردّف مينامند. چنانچه بيت مطلع از ظرافت و نيكويي خاصي بهره برد و موجب ايجاد رغبت در شنونده گردد، ميگويند قصيده داراي حسن مطلع يا حسن ابتداست و نيز اگر بيت مقطع چنين باشد و در ذهن مخاطب خاطره شيريني از شعر به يادگار نهد، گويند داراي حسن مقطع يا حسن ختام است.
قصيده از اقسام مهم شعر فارسي است که سرايش آن دلالت بر توان شاعر دارد چه سرودن بيش از 20 يا 30 بيت به يك وزن و قافيه و در يك موضوع نشان از طبع تواناي شاعر است.
قصيده معمولاً براي مدح، ذم، موعظه، شكايت، مرثيه و تعزيت، و گاه مسائل اخلاقي و اجتماعي و عرفاني را دربر ميگيرد و در موارد بسيار به توصيف انبياء و اولياي دين اختصاص يافته است. فرخي سيستاني، منوچهري دامغاني، سنائی، عطار نيشابوري، سعدي، مولوي، ناصر خسرو قبادیانی، پروين اعتصامي و ملك الشعراي بهار از جمله قصيده سرايان نامي شعر فارسي هستند.
ساختار قصيده:
در سرايش قصيده، معمولاً شاعر ابتدا براي آماده نمودن و ذهن مخاطب و جهت درك بهتر مقصود وي، ابياتي را در ذكر سجاياي محبوب يا تعريف و توصيف مناظر طبيعي مانند بهار و پائيز – غروب و طلوع و دشت و دمن ميآورد كه در واقع به منزله مقدمه و پيش درآمد قصيده است كه اصطلاحاً به آن تشبيب يا نسيب هم ميگويند و چون در غزل نيز اين گونه است به اين مقدمه تغزّل هم گفته ميشود.
پس از تشبيب، شعر با بياني لطيف و تخيلي قوي به اصل مقصود خود ميپردازد اين بيت را كه در آن گريز به مقصود اصلي صورت ميگيرد «بيت تخلص و بيت خروج» مينامند. صفت حسن تخلص در نوع قصايد معمول است
نامگذاري قصيده:
أ) از جهت رديف و قافيه: چنانچه واژه قافيه قصيده مبتني بر الف باشد آن را قصيده الفي مبتني بر ب باشد آن را قصيده بائي یا بائیه گويند و بر همين منوال است در تمامي حروف الفبا.
ب) از نظر پيش درآمد: اگر تشبيب قصيده درباره بهار يا خزان باشد، آن را بهاريه يا خزايند و امثال آن نام نهند.
ج) از جهت موضوع اصلي: چنانچه قصيده در مدح يا ذم كسي سروده شود آن را مدحيه يا ذميه و امثال آن مينامند.
تخلص
در پايان قصيده، شاعر نام، كنيه يا لقب خود را نيز ميآورد كه بدان تخلص ميگويند.
شريطه
دعايي نيز در انتهاي قصيده به درگاه الهي عرضه ميشود و شامل سعادت ابدي و جاودانه براي محبوب است و آن را دعاي تأييد يا شريطه نام مينهند.
در صف گل جا مده این خار را
خورده بسی خوشه و خروار را
چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست
چرخ بدانست که کار تو چیست
دید چو در دست تو افزار را
روح چرا میکشد این بار را
به که بسنجی کم و بسیار را
خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن
پاره کن این دفتر و طومار را
بستر از این آینه زنگار را
دزد بر این خانه از آنرو گذشت
در همه جا راه تو هموار نیست
مست مپوی این ره هموار را
پروین اعتصامی
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
قصیده,